Thursday, June 18, 2009

با توافق می توان جلوی فاجعه را گرفت

یکی دیگر از برنامه‏های «روی خط زمانه» را در ارتباط با فضای پس از انتخابات در ایران و نگرانی‏های مرتبط با آن، تهیه کرده‏ام؛ بسیاری از تحلیل‏گران مسایل ایران در داخل و خارج از کشور، با بیم و امید به روند چگونگی پیش‏برد مبارزات اعتراضی در ایران می‏نگرند.
آیا این حرکت می‏تواند خود را از مضار و خطرات خشونت‏های کور و در نتیجه‏، افول جنبش مدنی رها کند؟

این بحث را با ماشاالله شمس‏الواعظین، تحلیل‏گر سیاسی در ایران و هم‏چنین دکتر محمد برقعه‏ای، استاد دانشگاه و جامعه‏شناس در امریکا، در میان گذاشته‏ام.


آقای شمس‏الواعظین، اخباری که از ایران می‏رسد، حاوی اوج و فرود تظاهرات خیابانی و گاهی بروز خشونت‏های نگران کننده است. از سوی دیگر هم تلاش‏هایی برای ‏‏آرام نگاه داشتن شرایط اجتماعی و مبارزات مدنی صورت می‏گیرد. شما این جو اجتماعی را چگونه می‏بینید؟ به نظر شما تقابل کدام نیروها با هم در جریان است؟

به نظر می‏رسد به دور یا مرحله‏ی جدیدی از رویارویی‏های خیابانی و تظاهرات‏ پیش می‏رویم. به گمان من، با توجه به این که راه حل سیاسی در افق دیده نمی‏شود، بدون تردید این وضعیت تداوم خواهد داشت.
بعضی از نیروها معتقدند که این مساله را می‏توانند از طریق راه‏حل‏های نظامی حل و فصل کنند. ولی جنبش مدنی و جنبش اصلاحی ایران نگران پیامدهای مخاطره‏ آمیز چنین فرضیه و سناریویی است. چرا که چنین سناریویی می‏تواند رویارویی‏های زیادی را در میان مردم، ایجاد کند.

حوادث اخیر، دو شکاف بسیار مهم را ایجاد کرده است. یکی، شکاف‏ عمده در ساختار سیاسی کشور،عمده میان شخصیت‏ها و سمبل‏های جمهوری اسلامی و دیگری شکاف بین دو نسل، یعنی نسل اول انقلاب و نسل دوم انقلاب است.



نسل دوم انقلاب نسبت به تقلب‏های وسیعی که صورت گرفته، معترض است. یا حداقل اعتقادش این است که چنین عملی انجام گرفته است. بنابراین، خواهان احترام به اراده‏ی ملی در انتخابات ۲۲ خرداد شده است.

ولی نکته‏ی مهم این است که نسل دوم انقلاب، رهبری این جنبش را دست نسل اول سپرده است، به مهندس میرحسین موسوی. این نکته، ابراز کننده‏ی التزام، تعهد و پایبندی به قوائد بازی در میان نسل دوم است و این نکته‏ی بسیار مهمی است.

یعنی شما امیدوار هستید که این نسل از این مساله عدول نکندتا که به رویارویی‏های خشن و بی‏سرانجام منتهی نشود؟

چرا، نگران هستم. اولا، این وضعیت به دلیل شباهت‏های زیاد به شرایط انقلاب سال ۵۷، هیچ‏گونه راه‏حل نظامی ندارد. خطای نسل اول انقلاب، دوباره نباید تکرار شود. این وضعیت راه حل نظامی ندارد، راه حل سیاسی دارد.
راه حل سیاسی هم به نظر می‏رسد، هم‏چنان در دست آیت‏الله خامنه‏ای، رهبر جمهوری اسلامی است. چرا که ایشان می‏تواند وارد عمل شود و مساله را به نقطه‏ی ماقبل برگزاری انتخابات برساند. اگر چنین اتفاقی بیفتد، نشان‏دهنده‏ی آن است که ما دنبال راه‏حل سیاسی هستیم، در غیر این صورت مشکلات و بحران‏ها زیادتر خواهد شد.

چرا که این نسل، نسل مصممی است. این نسل، احساس توهین کرده است. هم از او خواسته شده در انتخابات شرکت کند و هم حالا نتیجه‏ی انتخابات را برخلاف اراده‏ی ملی، اعلام کرده‏اند. در نتیجه‏، این رویارویی‏ها ممکن است به صفوف و لایه‏های دیگر مردم منتقل شود.
نکته‏ی بعدی که اهمیت بسیار زیادی دارد، این است که رسانه‏های ملی ما، متاسفانه با فرضیه و تئوری دخالت‏های بیگانگان در مسایل داخلی ایران، دارد حرکت می‏کند. این مساله بسیار مخاطره‏آمیز است.

به نظر می‏رسد که این برخورد، تحریک کننده است. چون با الفاظ خاصی جوان‏‏های معترض را خطاب می‏کنند. آیا همین‏طور است؟

همین‏طور است! وقتی رادیو تلویزیون رسمی یک کشور اعلام می‏کند که این‏ها یک مشت اشرار هستند و آن‏ها را شرور، اوباش و… نام بدهد، مردمی که احساس توهین می‏کنند و تحقیر شده‏اند، وقتی با این الفاظ مواجه می‏شوند، معلوم است که عکس‏العمل‏شان چه خواهد بود.
به نظر می‏رسد که باید نداها و رهبران جمهوری، به صورت پدرانه، وارد عمل شوند و این موضوع را حل و فصل کنند. تلاش نکنند این شکاف را تعمیق بدهند. این شکاف، شکاف نسلی است، شکافی نیست که یک شخص یا یک مقام بتواند از طرق صدور فرامین آمرانه و مقتدرانه و توسل به نیروهای انتظامی حل و فصل‏اش کند.

می‏توان به صورت کاملا آگاهانه و هوشمندانه، با تکیه بر داده‏های علمی و داده‏های جامعه‏‏شناختی با این نسل گفت‏گو کرد. هنوز ما چهره‏های زیادی داریم که ثقل زیادی دارند و می‏توانند این نسل را به سمت راه‏حل‏های مدنی هدایت کنند. همان‏طور که این نسل تاکنون التزام و پای‏بندی خود را به قوائد مدنی نشان داده است.

آقای دکتر محمد برقعه‏ای، جامعه‏شناس و استاد دانشگاه در امریکا، این نگرانی را چگونه ارزیابی می‏کند؟

من این نگرانی را خیلی جدی نمی‏گیرم. برای این که طرف‏داران آقای موسوی و به طور کلی آن بخش، بسیار به این مساله آگاهی دارند و تمام سعی‏شان را می‏کنند که جلوی این قضیه را بگیرند. حتا خیابان‏ها را بعد از تظاهرات تمیز می‏کنند.
این طرف هم تا به حال سعی کرده این مسایل را بر گردن نیروهای اجنبی بیاندازد. می‏گوید: «معلوم نیست چه کسی این کارها را انجام می‏دهد». کشوری با دستگاه‏ امنیتی به این نیرومندی و توان‏مندی، می‏گوید نمی‏داند چه کسی این کارها را انجام می‏دهد.

بخش‏هایی از نیروهای امنیتی می‏خواهند با آشوب این کار را بکنند و در عین حال، این بار نمی‏خواهند گردن طرف مقابل بگذارند، بلکه می‏خواهند به دست‏‏های نامرئی، یعنی نیروی خارجی، نسبت بدهند که آن وقت دامنه‏اش محدود خواهد بود.

اما، همین تلاشی را که می‏گویید، از آغاز نبوده است. الان هم هنوز شاهد موضع‏گیری‏های علیه جوانان معترض و به نوعی تحریک کردن آنان با منتسب کردنشان به گروه‏های پست اجتماعی و… هستیم. گذشته از این که تلاش مشخصی هم هست (شما هم اشاره کردید) و نیروهایی خواهان به خشونت کشاندن ماجرا هستند.

همیشه در همه‏ی حرکت‏ها یک سری آدم‏های آتشین مزاج هستند که ممکن است بخواهند دست به کارهایی بزنند. نیروهایی هم هستند که به دلایل مختلف عامداً می‏خواهند این کار را بکنند، این افراد یا نیروی امنیتی‏اند یا عامل اپوزیسیون‏ها هستند.
فرض کنید، بخشی از افراطی‏های سلطنت‏ طلب یا مجاهدین هم بخواهند حرکت‏هایی بکنند. ولی این آتش، اگر زمین مساعدی نباشد، گسترده نمی‏شود. یعنی چهار نفر که این کار را بکنند، دیگران منع‏شان می‏کنند، یا خفه می‏کنند، یا جلوی حرکت را می‏گیرند.

آن‏چه که من می‏بینم، این است که بدنه‏ی جامعه و بخش معترض، به شدت مراقب است که این اتفاق نیفتد. بنابراین، هرجا کسی آتشی به پا کند، بلافاصله خاموش می‏شود.


فکر می‏کنید، جای رایزنی و کدخدامنشی در این مساله، هنوز باقی است؟

اگر کدخدا منشی نشود، خیلی وضع بدی پیش خواهد آمد. برای این که باید در نظر داشت آن سوی دیگر ماجرا، نیروهایی هستند که مملکت را در جنگ نجات دادند. استوانه‏های امنیت کشورند، از کشور پاسداری کرده‏اند. درست است که در درون‏شان مشتی آدم فاسد پیدا می‏شود، ولی هر جمعی تعدادی فاسد در خود دارد. این سو هم حق خود را می‏خواهد.
بنابراین، اگر کدخدا منشی پیش نیاید، این نیست که یک سیاه و سفید داریم، آن وقت یک آشفتگی وحشتناک به دنبال دارد. من واقعاً منتظرم که این مساله با نوعی کدخدا منشی حل شود.

متاسفانه، آقای خامنه‏ای فرصت خوبی را که قبل از انتخابات داشت که آقای رفسنجانی به او گفته بود، از دست داد. آن موقع می‏توانست جریان را به یک توافق برساند. ولی با لجاجت این کار را بد انجام داد. راه جل ما فقط نوعی توافق است. حذف یک طرف، فاجعه‏ خواهد بود.

http://zamaaneh.com/analysis/2009/06/post_1026.html