با توافق می توان جلوی فاجعه را گرفت
یکی دیگر از برنامههای «روی خط زمانه» را در ارتباط با فضای پس از انتخابات در ایران و نگرانیهای مرتبط با آن، تهیه کردهام؛ بسیاری از تحلیلگران مسایل ایران در داخل و خارج از کشور، با بیم و امید به روند چگونگی پیشبرد مبارزات اعتراضی در ایران مینگرند.
آیا این حرکت میتواند خود را از مضار و خطرات خشونتهای کور و در نتیجه، افول جنبش مدنی رها کند؟
این بحث را با ماشاالله شمسالواعظین، تحلیلگر سیاسی در ایران و همچنین دکتر محمد برقعهای، استاد دانشگاه و جامعهشناس در امریکا، در میان گذاشتهام.
آقای شمسالواعظین، اخباری که از ایران میرسد، حاوی اوج و فرود تظاهرات خیابانی و گاهی بروز خشونتهای نگران کننده است. از سوی دیگر هم تلاشهایی برای آرام نگاه داشتن شرایط اجتماعی و مبارزات مدنی صورت میگیرد. شما این جو اجتماعی را چگونه میبینید؟ به نظر شما تقابل کدام نیروها با هم در جریان است؟
به نظر میرسد به دور یا مرحلهی جدیدی از رویاروییهای خیابانی و تظاهرات پیش میرویم. به گمان من، با توجه به این که راه حل سیاسی در افق دیده نمیشود، بدون تردید این وضعیت تداوم خواهد داشت.
بعضی از نیروها معتقدند که این مساله را میتوانند از طریق راهحلهای نظامی حل و فصل کنند. ولی جنبش مدنی و جنبش اصلاحی ایران نگران پیامدهای مخاطره آمیز چنین فرضیه و سناریویی است. چرا که چنین سناریویی میتواند رویاروییهای زیادی را در میان مردم، ایجاد کند.
حوادث اخیر، دو شکاف بسیار مهم را ایجاد کرده است. یکی، شکاف عمده در ساختار سیاسی کشور،عمده میان شخصیتها و سمبلهای جمهوری اسلامی و دیگری شکاف بین دو نسل، یعنی نسل اول انقلاب و نسل دوم انقلاب است.
نسل دوم انقلاب نسبت به تقلبهای وسیعی که صورت گرفته، معترض است. یا حداقل اعتقادش این است که چنین عملی انجام گرفته است. بنابراین، خواهان احترام به ارادهی ملی در انتخابات ۲۲ خرداد شده است.
ولی نکتهی مهم این است که نسل دوم انقلاب، رهبری این جنبش را دست نسل اول سپرده است، به مهندس میرحسین موسوی. این نکته، ابراز کنندهی التزام، تعهد و پایبندی به قوائد بازی در میان نسل دوم است و این نکتهی بسیار مهمی است.
یعنی شما امیدوار هستید که این نسل از این مساله عدول نکندتا که به رویاروییهای خشن و بیسرانجام منتهی نشود؟
چرا، نگران هستم. اولا، این وضعیت به دلیل شباهتهای زیاد به شرایط انقلاب سال ۵۷، هیچگونه راهحل نظامی ندارد. خطای نسل اول انقلاب، دوباره نباید تکرار شود. این وضعیت راه حل نظامی ندارد، راه حل سیاسی دارد.
راه حل سیاسی هم به نظر میرسد، همچنان در دست آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی است. چرا که ایشان میتواند وارد عمل شود و مساله را به نقطهی ماقبل برگزاری انتخابات برساند. اگر چنین اتفاقی بیفتد، نشاندهندهی آن است که ما دنبال راهحل سیاسی هستیم، در غیر این صورت مشکلات و بحرانها زیادتر خواهد شد.
چرا که این نسل، نسل مصممی است. این نسل، احساس توهین کرده است. هم از او خواسته شده در انتخابات شرکت کند و هم حالا نتیجهی انتخابات را برخلاف ارادهی ملی، اعلام کردهاند. در نتیجه، این رویاروییها ممکن است به صفوف و لایههای دیگر مردم منتقل شود.
نکتهی بعدی که اهمیت بسیار زیادی دارد، این است که رسانههای ملی ما، متاسفانه با فرضیه و تئوری دخالتهای بیگانگان در مسایل داخلی ایران، دارد حرکت میکند. این مساله بسیار مخاطرهآمیز است.
به نظر میرسد که این برخورد، تحریک کننده است. چون با الفاظ خاصی جوانهای معترض را خطاب میکنند. آیا همینطور است؟
همینطور است! وقتی رادیو تلویزیون رسمی یک کشور اعلام میکند که اینها یک مشت اشرار هستند و آنها را شرور، اوباش و… نام بدهد، مردمی که احساس توهین میکنند و تحقیر شدهاند، وقتی با این الفاظ مواجه میشوند، معلوم است که عکسالعملشان چه خواهد بود.
به نظر میرسد که باید نداها و رهبران جمهوری، به صورت پدرانه، وارد عمل شوند و این موضوع را حل و فصل کنند. تلاش نکنند این شکاف را تعمیق بدهند. این شکاف، شکاف نسلی است، شکافی نیست که یک شخص یا یک مقام بتواند از طرق صدور فرامین آمرانه و مقتدرانه و توسل به نیروهای انتظامی حل و فصلاش کند.
میتوان به صورت کاملا آگاهانه و هوشمندانه، با تکیه بر دادههای علمی و دادههای جامعهشناختی با این نسل گفتگو کرد. هنوز ما چهرههای زیادی داریم که ثقل زیادی دارند و میتوانند این نسل را به سمت راهحلهای مدنی هدایت کنند. همانطور که این نسل تاکنون التزام و پایبندی خود را به قوائد مدنی نشان داده است.
آقای دکتر محمد برقعهای، جامعهشناس و استاد دانشگاه در امریکا، این نگرانی را چگونه ارزیابی میکند؟
من این نگرانی را خیلی جدی نمیگیرم. برای این که طرفداران آقای موسوی و به طور کلی آن بخش، بسیار به این مساله آگاهی دارند و تمام سعیشان را میکنند که جلوی این قضیه را بگیرند. حتا خیابانها را بعد از تظاهرات تمیز میکنند.
این طرف هم تا به حال سعی کرده این مسایل را بر گردن نیروهای اجنبی بیاندازد. میگوید: «معلوم نیست چه کسی این کارها را انجام میدهد». کشوری با دستگاه امنیتی به این نیرومندی و توانمندی، میگوید نمیداند چه کسی این کارها را انجام میدهد.
بخشهایی از نیروهای امنیتی میخواهند با آشوب این کار را بکنند و در عین حال، این بار نمیخواهند گردن طرف مقابل بگذارند، بلکه میخواهند به دستهای نامرئی، یعنی نیروی خارجی، نسبت بدهند که آن وقت دامنهاش محدود خواهد بود.
اما، همین تلاشی را که میگویید، از آغاز نبوده است. الان هم هنوز شاهد موضعگیریهای علیه جوانان معترض و به نوعی تحریک کردن آنان با منتسب کردنشان به گروههای پست اجتماعی و… هستیم. گذشته از این که تلاش مشخصی هم هست (شما هم اشاره کردید) و نیروهایی خواهان به خشونت کشاندن ماجرا هستند.
همیشه در همهی حرکتها یک سری آدمهای آتشین مزاج هستند که ممکن است بخواهند دست به کارهایی بزنند. نیروهایی هم هستند که به دلایل مختلف عامداً میخواهند این کار را بکنند، این افراد یا نیروی امنیتیاند یا عامل اپوزیسیونها هستند.
فرض کنید، بخشی از افراطیهای سلطنت طلب یا مجاهدین هم بخواهند حرکتهایی بکنند. ولی این آتش، اگر زمین مساعدی نباشد، گسترده نمیشود. یعنی چهار نفر که این کار را بکنند، دیگران منعشان میکنند، یا خفه میکنند، یا جلوی حرکت را میگیرند.
آنچه که من میبینم، این است که بدنهی جامعه و بخش معترض، به شدت مراقب است که این اتفاق نیفتد. بنابراین، هرجا کسی آتشی به پا کند، بلافاصله خاموش میشود.
فکر میکنید، جای رایزنی و کدخدامنشی در این مساله، هنوز باقی است؟
اگر کدخدا منشی نشود، خیلی وضع بدی پیش خواهد آمد. برای این که باید در نظر داشت آن سوی دیگر ماجرا، نیروهایی هستند که مملکت را در جنگ نجات دادند. استوانههای امنیت کشورند، از کشور پاسداری کردهاند. درست است که در درونشان مشتی آدم فاسد پیدا میشود، ولی هر جمعی تعدادی فاسد در خود دارد. این سو هم حق خود را میخواهد.
بنابراین، اگر کدخدا منشی پیش نیاید، این نیست که یک سیاه و سفید داریم، آن وقت یک آشفتگی وحشتناک به دنبال دارد. من واقعاً منتظرم که این مساله با نوعی کدخدا منشی حل شود.
متاسفانه، آقای خامنهای فرصت خوبی را که قبل از انتخابات داشت که آقای رفسنجانی به او گفته بود، از دست داد. آن موقع میتوانست جریان را به یک توافق برساند. ولی با لجاجت این کار را بد انجام داد. راه جل ما فقط نوعی توافق است. حذف یک طرف، فاجعه خواهد بود.
http://zamaaneh.com/analysis/2009/06/post_1026.html
آیا این حرکت میتواند خود را از مضار و خطرات خشونتهای کور و در نتیجه، افول جنبش مدنی رها کند؟
این بحث را با ماشاالله شمسالواعظین، تحلیلگر سیاسی در ایران و همچنین دکتر محمد برقعهای، استاد دانشگاه و جامعهشناس در امریکا، در میان گذاشتهام.
آقای شمسالواعظین، اخباری که از ایران میرسد، حاوی اوج و فرود تظاهرات خیابانی و گاهی بروز خشونتهای نگران کننده است. از سوی دیگر هم تلاشهایی برای آرام نگاه داشتن شرایط اجتماعی و مبارزات مدنی صورت میگیرد. شما این جو اجتماعی را چگونه میبینید؟ به نظر شما تقابل کدام نیروها با هم در جریان است؟
به نظر میرسد به دور یا مرحلهی جدیدی از رویاروییهای خیابانی و تظاهرات پیش میرویم. به گمان من، با توجه به این که راه حل سیاسی در افق دیده نمیشود، بدون تردید این وضعیت تداوم خواهد داشت.
بعضی از نیروها معتقدند که این مساله را میتوانند از طریق راهحلهای نظامی حل و فصل کنند. ولی جنبش مدنی و جنبش اصلاحی ایران نگران پیامدهای مخاطره آمیز چنین فرضیه و سناریویی است. چرا که چنین سناریویی میتواند رویاروییهای زیادی را در میان مردم، ایجاد کند.
حوادث اخیر، دو شکاف بسیار مهم را ایجاد کرده است. یکی، شکاف عمده در ساختار سیاسی کشور،عمده میان شخصیتها و سمبلهای جمهوری اسلامی و دیگری شکاف بین دو نسل، یعنی نسل اول انقلاب و نسل دوم انقلاب است.
نسل دوم انقلاب نسبت به تقلبهای وسیعی که صورت گرفته، معترض است. یا حداقل اعتقادش این است که چنین عملی انجام گرفته است. بنابراین، خواهان احترام به ارادهی ملی در انتخابات ۲۲ خرداد شده است.
ولی نکتهی مهم این است که نسل دوم انقلاب، رهبری این جنبش را دست نسل اول سپرده است، به مهندس میرحسین موسوی. این نکته، ابراز کنندهی التزام، تعهد و پایبندی به قوائد بازی در میان نسل دوم است و این نکتهی بسیار مهمی است.
یعنی شما امیدوار هستید که این نسل از این مساله عدول نکندتا که به رویاروییهای خشن و بیسرانجام منتهی نشود؟
چرا، نگران هستم. اولا، این وضعیت به دلیل شباهتهای زیاد به شرایط انقلاب سال ۵۷، هیچگونه راهحل نظامی ندارد. خطای نسل اول انقلاب، دوباره نباید تکرار شود. این وضعیت راه حل نظامی ندارد، راه حل سیاسی دارد.
راه حل سیاسی هم به نظر میرسد، همچنان در دست آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی است. چرا که ایشان میتواند وارد عمل شود و مساله را به نقطهی ماقبل برگزاری انتخابات برساند. اگر چنین اتفاقی بیفتد، نشاندهندهی آن است که ما دنبال راهحل سیاسی هستیم، در غیر این صورت مشکلات و بحرانها زیادتر خواهد شد.
چرا که این نسل، نسل مصممی است. این نسل، احساس توهین کرده است. هم از او خواسته شده در انتخابات شرکت کند و هم حالا نتیجهی انتخابات را برخلاف ارادهی ملی، اعلام کردهاند. در نتیجه، این رویاروییها ممکن است به صفوف و لایههای دیگر مردم منتقل شود.
نکتهی بعدی که اهمیت بسیار زیادی دارد، این است که رسانههای ملی ما، متاسفانه با فرضیه و تئوری دخالتهای بیگانگان در مسایل داخلی ایران، دارد حرکت میکند. این مساله بسیار مخاطرهآمیز است.
به نظر میرسد که این برخورد، تحریک کننده است. چون با الفاظ خاصی جوانهای معترض را خطاب میکنند. آیا همینطور است؟
همینطور است! وقتی رادیو تلویزیون رسمی یک کشور اعلام میکند که اینها یک مشت اشرار هستند و آنها را شرور، اوباش و… نام بدهد، مردمی که احساس توهین میکنند و تحقیر شدهاند، وقتی با این الفاظ مواجه میشوند، معلوم است که عکسالعملشان چه خواهد بود.
به نظر میرسد که باید نداها و رهبران جمهوری، به صورت پدرانه، وارد عمل شوند و این موضوع را حل و فصل کنند. تلاش نکنند این شکاف را تعمیق بدهند. این شکاف، شکاف نسلی است، شکافی نیست که یک شخص یا یک مقام بتواند از طرق صدور فرامین آمرانه و مقتدرانه و توسل به نیروهای انتظامی حل و فصلاش کند.
میتوان به صورت کاملا آگاهانه و هوشمندانه، با تکیه بر دادههای علمی و دادههای جامعهشناختی با این نسل گفتگو کرد. هنوز ما چهرههای زیادی داریم که ثقل زیادی دارند و میتوانند این نسل را به سمت راهحلهای مدنی هدایت کنند. همانطور که این نسل تاکنون التزام و پایبندی خود را به قوائد مدنی نشان داده است.
آقای دکتر محمد برقعهای، جامعهشناس و استاد دانشگاه در امریکا، این نگرانی را چگونه ارزیابی میکند؟
من این نگرانی را خیلی جدی نمیگیرم. برای این که طرفداران آقای موسوی و به طور کلی آن بخش، بسیار به این مساله آگاهی دارند و تمام سعیشان را میکنند که جلوی این قضیه را بگیرند. حتا خیابانها را بعد از تظاهرات تمیز میکنند.
این طرف هم تا به حال سعی کرده این مسایل را بر گردن نیروهای اجنبی بیاندازد. میگوید: «معلوم نیست چه کسی این کارها را انجام میدهد». کشوری با دستگاه امنیتی به این نیرومندی و توانمندی، میگوید نمیداند چه کسی این کارها را انجام میدهد.
بخشهایی از نیروهای امنیتی میخواهند با آشوب این کار را بکنند و در عین حال، این بار نمیخواهند گردن طرف مقابل بگذارند، بلکه میخواهند به دستهای نامرئی، یعنی نیروی خارجی، نسبت بدهند که آن وقت دامنهاش محدود خواهد بود.
اما، همین تلاشی را که میگویید، از آغاز نبوده است. الان هم هنوز شاهد موضعگیریهای علیه جوانان معترض و به نوعی تحریک کردن آنان با منتسب کردنشان به گروههای پست اجتماعی و… هستیم. گذشته از این که تلاش مشخصی هم هست (شما هم اشاره کردید) و نیروهایی خواهان به خشونت کشاندن ماجرا هستند.
همیشه در همهی حرکتها یک سری آدمهای آتشین مزاج هستند که ممکن است بخواهند دست به کارهایی بزنند. نیروهایی هم هستند که به دلایل مختلف عامداً میخواهند این کار را بکنند، این افراد یا نیروی امنیتیاند یا عامل اپوزیسیونها هستند.
فرض کنید، بخشی از افراطیهای سلطنت طلب یا مجاهدین هم بخواهند حرکتهایی بکنند. ولی این آتش، اگر زمین مساعدی نباشد، گسترده نمیشود. یعنی چهار نفر که این کار را بکنند، دیگران منعشان میکنند، یا خفه میکنند، یا جلوی حرکت را میگیرند.
آنچه که من میبینم، این است که بدنهی جامعه و بخش معترض، به شدت مراقب است که این اتفاق نیفتد. بنابراین، هرجا کسی آتشی به پا کند، بلافاصله خاموش میشود.
فکر میکنید، جای رایزنی و کدخدامنشی در این مساله، هنوز باقی است؟
اگر کدخدا منشی نشود، خیلی وضع بدی پیش خواهد آمد. برای این که باید در نظر داشت آن سوی دیگر ماجرا، نیروهایی هستند که مملکت را در جنگ نجات دادند. استوانههای امنیت کشورند، از کشور پاسداری کردهاند. درست است که در درونشان مشتی آدم فاسد پیدا میشود، ولی هر جمعی تعدادی فاسد در خود دارد. این سو هم حق خود را میخواهد.
بنابراین، اگر کدخدا منشی پیش نیاید، این نیست که یک سیاه و سفید داریم، آن وقت یک آشفتگی وحشتناک به دنبال دارد. من واقعاً منتظرم که این مساله با نوعی کدخدا منشی حل شود.
متاسفانه، آقای خامنهای فرصت خوبی را که قبل از انتخابات داشت که آقای رفسنجانی به او گفته بود، از دست داد. آن موقع میتوانست جریان را به یک توافق برساند. ولی با لجاجت این کار را بد انجام داد. راه جل ما فقط نوعی توافق است. حذف یک طرف، فاجعه خواهد بود.
http://zamaaneh.com/analysis/2009/06/post_1026.html
<< Home